به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الإسلام و المسلمین سید محمد جواد وزیری فرد، معاون پژوهشی و فناوری دانشگاه قم یکی از شاگردان و تربیت یافته گان مکتب تربیتی حضرت آیت الله پهلوانی و یکی از اساتید اخلاق قم میباشد، وی علاوه بر پرداختن به تهذیب نفس و مجاهدت فراوان در کسب کمالات معنوی از جامعیت وافری مثل استاد خویش مرحوم آیت حق پهلوانی برخوردار است، وی بیش از بیست و پنج سال تدریس ادبیات عرب، فقه، اصول فقه، فقه تطبیقی، قواعد فقه، زبان انگلیسی تخصصی، متون عرفانی، احادیث فقهی، فقه الحدیث، علوم حدیث وآیات الاحکام در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را نیز در رزومه علمی خویش ثبت کرده است، این مدس حوزه و دانشگاه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی مکانیک برای دوره کارشناسی شروع کرد و سپس بعد از ورود به حوزه تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد. وی کارشناسی در رشته الهیات و کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه فردوسی مشهد و دکترای تخصصی علوم قرآن و حدیث از دانشگاه تربیت مدرس را نیز داراست.
ازجمله تالیفات ایشان کتاب مسائل اقتصادی در المیزان_ تأثیر نقل و اثر بر مباحث توحیدی المیزان_ پاسدار مکتبی کیست_ترجمه و تحقیق 4 جلد کتاب سرالاسراء آیت الله پهلوانی و ترجمه و تحقیق کتاب الشموس المضیئه میباشد. وی سخنرانی در سمینارهای علمی متعدد خارجی در جمع اساتید دانشگاه های کشورهای فیلیپین، اوکراین و قزاقستان و سخنرانی و ارائه مقاله در سمینار علمی مولانا درکشور تونس و سخنرانی علمی پیرامون امام و اندیشه های اقبال لاهوری در لاهور پاکستان را در کارنامه عملی خود دارد.
به مناسبت ایام درگذشت آیت الله پهلوانی و برای آشنائی با شخصیت و سبک تربیتی آن استاد اخلاق گفت و گویی با حجت الاسلام و المسلمین وزیزی فرد انجام داده ایم که تقدیم شما خوانندگان محترم می شود .
* در مورد شخصیت آیت الله پهلوانی در یک نگاه اجمالی نکات لازم را بیان کنید ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه، یک عالم عامل، اهل معنا، دلسوز به حال خودش و حال جامعه و حال انسانها بود و با دریافتهای علمی و معنوی که از اساتید بزرگوارش امام (ره) و آیت الله برهان و علامه طباطبائی و بعضی دیگر از سلاطین فقهی زمان مثل مرحوم آیبت الله بروجردی بدست اورده بود همه عمر شریف خود را صرف تعلیم و تربیت و کسب معنویت و إلقاء معنویت کردند.
منش و روش او این بود که چیزی برای خودش نمی خواست و نفسش را تربیت کرده بود و خواهان چیزی برای خودش نبود نه اینکه یک زهد خشک داشته باشد و نه اینکه نمی توانست دنیا را در حد عالی داشته باشد، خیلی وقتها درآمدهایی به ایشان میرسید ولی همیشه صرف دیگران می کردند؛ نبود مگر به خاطر اینکه مسیر خداخواهی ازراه زهد و پرهیز از ذخارف دنیایی میگذرد.
آن حیات طیبه که ایشان دنبالش بود از مسیر تخفیف و تحقیردنیا میگذرد و کسی که در دنیا صاحب زهد باشد، میتواند در مسیر کمالات معنوی حرکت کند و ایشان کاملا فهمیده بود که دنیا قابل این نیست که عمر انسان صرف آن شود، بلکه همه دنیا باید صرف انسان شود تا این گوهره مقام خلیفه اللهی در نفس آدمی ظهور کند و سپس تمکن یابد و به لقاء پروردگار متعال برسد.
حضرت استاد سعادت پرور اهل تواضع بودند، بخل معنوی نداشتند و معتقد بودند باید در این مسیردست دیگران را گرفت، ایشان در این مسائل ذره ای جلوه شهوت انگیزی نداشتند و این مخالفت با شهوت خود اظهاری در همه تالیفاتشان نیز نمایان است، حاضر بودند کاری بکنند که همان مرتبه که ایشان در مسائل معنوی دارا هستند به شاگردان نیز برسد نه اینکه طوری تربیت کنند که دیگران همیشه پیش او عقب تر از او بمانند و حالت شاگرد استادی حفظ شود، هرگز نگفتند به احدی ازشاگردان که شما شاگردان بنده هستید همیشه می فرمودند رفقای ما!! خلاصه ایشان از آنهایی بودند که جامعه کم شاهد اینهاست بلکه کمتر امثالشان در تاریخ دیده میشود.
* در مورد نحوه آشنائی خود با آیت الله پهلوانی نیز مطالبی بیان کنید ؟
نحوه آشنایی بنده شاید به درد خوانندگان نخورد، اجمالا اینکه بنده یک دوره خیلی سختی از زندگی داشتم که شرایط برایم از جهت سکونت و استقرار در قم بسیار ناسبمان بود، یک فصلی از زندگی خویش را در مطاله و نوشتن رسالهای در باب مسائل اقتصادی المیزان گذرانده بودم که اتفاقی افتاد و زمینه آشنایی با ایشان پیش آمد و کاربه اینجا کشیده شد که یکی دو نفر از رفقا ایشان را معرفی کردند و من هم از دوستانم خواستم که در محضر آقا نامی از بنده ببرند و آنها هم لطف کردند وهمین کار را کردند و نتیجه این شد که می گفتند ایشان بعد مختصر تأملی پذیرفته بودند و بنده بعد از یک تحقیق درمورد ایشان، به محضرشان مشرف شدم و در جلسه اول خیلی مطالب بین ما گفته شد و جلسه سنگینی و تند و تیزی بود؛ ولی لطف ایشان در پرتو عنایات پروردگار شامل حالم شد و ایشان پذیرفتند و رابطه قطع نشد و مسائلی پیش آمد که قابل بیان نیست و با توجه به صمیمیت و کرامات اخلاقی ایشان بعدها ارتباط بنده با ایشان پیوسته شد.
*برخی سابقا معتقد بودند برای تقویت روح باید جسم را ضعیف کرد و عرفان با قطع رابطه ازجامعه و خانواده تحقق مییابد یا احیانا بین طریقت و شریعت فاصله قائل می شدند، سبک تربیتی مرحوم آیت الله پهلوانی چگونه بود؟
سبک تربیتی ایشان کاملا برگرفته از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و روش اهل بیت علیهم السلام بود، ایشان کاملا دلداده اهل بیت علیهمالسلام بودند و آیات و روایات اصلی ترین راهنمای ایشان بود.
دستوراتی که قرآن و اهل بیت علیهم السلام داده بودند را ایشان استفاده کردند و در این دستور العمل ها اعتدال در جسم و جان جایگاه خاص خود را داشت، البته گرسنگی در این مسیرچیز خوبی است ولی نه در حدی که از حال عبادت و وظایف اجتماعی انسان را محروم کند حتی در بین روزه استحبابی و حال عبادت ایشان حال عبادت را ترجیح می دانند واینکه سالک باید مال حلال بخورد و پرخوری نکند و از همه چیزهای خوب هم به اندازه و حلال و به موقع استفاده کند و به دیگران نیز برساند، معتقد بودند باید در خوردن و سائر تمتعات باید حد اعتدال را رعایت کرد.
هرگز به روزه طلبه ها را سفارش نمی کردند و به اعمال عبادی به اندازه ای که انسان خسته نشود، توصیه داشتند و همیشه اولین مساله سلوکی در نظر ایشان بحث عمل به واجبات و ترک محرمات بود و هیچ مستحبی در نظر ایشان اصل نبود، البته دستوراتی در باب ذکر و دعا داشتند ولی معیار در مستحبات ابن بود که به واجبات ضربه نزند و سالک را خسته نکند تا با طوع و میل و علاقه انسان به سمت خدا برود و تفکر کردن در حقیقت انسانی و فطرت الهی نیزاز نقاط برجسته سبک تربیتی ایشان بشمار میآمد و روش ایشان روش معرفت نفس بود که راه رسیدن به پروردگار است چنانچه در حدیث نورانی می خوانیم «کیف یعرف ربه من لم یعرف نفسه» کسی که خودشناشی فطری نداشته باشد به خداشناسی نخواهد رسید و این چیزی بود که از مرحوم علامه طباطبائی و اسلاف خود گرفته بودند و مناسب دریافت و اجتهاد عمیق خویش آن را بست دادند و در واقع به نوعی نظریات اجتهادی درهمین روش دیده میشود.
همچنین توصیه به حفظ نظام خانواده از نظر ایشان نمی افتاد و بسیار موثر بود و اینکه یک زندگی عادی را توصیه میکردند و البته زندگی خودشان پایین تر از عادی بود.
و معتقد بودند لازم نیست کسی که دنبال سلوک است، اهل هیا هو و جنجال باشد و اینها خیلی نسبتی با سلوک ندارند. در مسیر کمال باید وظیفه را دنبال کرد نه ظهور در جامعه بد است و نه واجب؛ باید دید که تکلیف چیست، آقای پهلوانی خودش تکلیفش را چنین دیده بود که بنویسد و شاگرد تربیت کند، دقیقهای از تکلیفش فروگذار نمی کرد هیچ دقیقه ای از عمر مبارکشان الکی نبود، وقتی میرفتی خانه ایشان، یک کتاب حدیث باز میکردند و می گفتند بیایید حدیث بخوانیم یا خودشان یا به ما می گفتند که بخوانید و نمی گذاشتند وقت تلف شود در عین عظمت و نورانیت هیچ نمایش و بروزی در انسان بالاتر بودن نداشتند نه پرهیز از سیاست داشت و نه ورود بیجا در آن، نه انسانی بود که این ور آن ور برود و نه منزوی، واقعا در تعادل کامل بین نیاز های جسمانی و وروحانی و تکلیف خودش زندگی میکرد.
* برخی معتقدند که چون امروزه در جامعه ما و جامعه بین المللی عرفانهای کاذبی وجود دارند، نباید عرفان اسلامی را بسط بدهیم و در جامعه مطرح کنیم، نظرکارشناسی شما به عنوان یک متخصص عرفان اسلامی در اینباره چیست؟
وقتی در بازار جنس مرغوبی هست همیشه جنس تقلبی هم در میآید، این مثل فلسفه است که چون فلسفه الحادی هست پس فلسفه اسلامی را تعطیل کنیم!؟ یا امروزه امام زمان های تقلبی فراوانی داریم پس نعوذ بالله امام زمان (عج) را رها کنیم و اگر سکه و جنس تقلبی در بازار معرفت داریم نمی توانیم از همه سکه ها و اجناس دست بکشیم؟
جالب است بدانید که امروزه خدای تقلبی هم در دنیا کم نیست و کم نیستند کسانی که ادعای خدائی دارند، پس آیا باید از خداون متعال دست کشید!!؟؟ قطعا چنین چیزی خلاف عقل و منطق و استدلال است، عمل شایسته این است که هرچیزی که تقلبی آن به بازار میآید باید اصیل آن را به دست مردم رساند.
راه تشخیص وجود دارد سکه تقلبی در محک امتحان رسوا می شود و در عرفان نیز باید عرفان صحیح را به مردم شناساند تا عرفانهای کاذب و دروغین خود شناخته شوند.
*به نظر شما انقلاب اسلامی چه نقشی در بسط معرفت الله در جامعه داشته است و اساسا جایگاه حکومت دینی در سیر صعودی انسانها به سمت خداوند متعال کدام است؟ تعامل عرفان و سیاست را چطور ارزیابی میکنید؟
برای کسب معرفت آمادگیهای درونی و زمینههای بیرونی هردو لازم میباشند و اگر کسی آماده بشود برای اینکه جریان زلال معرفت را در درون خود جاری کند، یک وظایف و رفتارهای درونی لازم است، باید تفکر کند و مراقب رفتارهای خود باشد و وظایف شخصی را انجام دهد ولی یک چیزهایی باید در بیرون فراهم شود و در جامعه مطرح است که این شخص مراقب بتواند وظایف خود را درست انجام دهد؛ اگر بازار خراب باشد، طوری که نتواند سالک مال حلالی بدست بیاورد سلوک مختل خواهد شد، اگر اجتماع خراب باشد این مشکل سر راه کسب معرفت الهی ایجاد خواهد کرد، اگر وضع جامعه از نظر جنسیت و رفتارهای جنسی و حیا وحجاب و مشخص شدن رفتارهای زن و مرد و تمایز اینها از هم نابسامان باشد، انسانی که بخواهد مراقب باشد مشکل خواهد داشت
اگر جامعه به اهل معنا اجازه کار تربیتی ندهد و یا متهم و منزوی و بدنام و خانه نشینشان کند، آنها که دنبال کسب معرفتند متضرر خواهند شد.
بهترین فضا برای سلوک الی الله فضای حکومت دینی به معنای واقعی کلمه است در جامعه ای که دین حاکم باشد انسانها بهترین شرایط را برای رشد خود می توانند داشته باشند.
بحث های معنوی از بحث های اساسی اسلام است، لذا فرمود اول دین و اصل دین و کمال دین معرفت خداست، اگر حکومت دینی باشد زمینه رسیدن به اصل دین آسان خواهد شد.
لذا در حکومت دینی اهل معنا و عرفا بهترین زمینه را برای تربیت پیدا میکنند، ولی اگر حکومت دینی حامی اهل معرفت نبود، این یک حکومت خشک و بی محتوا خواهد شد و در واقع حکومتی فریبکار میشود.
در نقطه مقابل حکومت دینی نیز از وجود اهل معنا استفاده می کند چه اینکه اینها با تربیت نیرو های صالح و سالم به دوام حکومت دینی کمک میکنند و اینکه پاک بودن مسئولین و مردم و اهل تهذیب بودن آنها سودش هم به حکومت وهم به مردم خواهد رسید و از طرفی چون مردم میدانند اهل معرفت الهی برای دنیا حرف نمی زنند به نوعی اینها بهترین حامیان حکومت دینی هستند با توجه به اتصالی که با خداوند متعال دارند در مقابل دشمنان قدرت بزرگی برای حکومت دینی هستند، پس بین حکومت دینی و عرفان اسلامی و یا به تعبیری بین اهالی سیاست و عرفا رابطه متقابل موجود خواهد بود که باید از این رابطه هر دو طرف استفاده کنند.
بنده با علم و اطلاع عرض می کنم اگر امام ره از اهل معنا حمایت نمی کرد و از این معانی که خودش هم البته یک عارف کامل بود و چشیده بود حمایت نمی کرد و اگر امروز رهبرانقلاب ما اهل این معانی نبود و حمایت نمیکرد، مطمان باشید مقابل فشارهای اهل جمود حتما در خانه اهل معنا بسته می شد و اینکه عده زیادی از جوانان سمت اهل معنا و آیت الله پهلوانی آمدند به علت حمایتهای رهبرانقلاب از این راه نورانی بود.
* حضرت امام (ره) یکجا میفرمایند انقلاب کرده ایم تا {هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن} در عالم تجلی کند وهمچنین چند سال قبل رهبر انقلاب در کرمانشاه حکومت دینی را هدف میانه خواندند و گفتند اینکه می گویم هدف میانه برای این است که هدف اصلی ما عبودیت به معنب رسیدن به معرفت الله عز و جل می باشد، بنظر شما چه مقدار به این هدف نزدیک شدهایم؟
ارزیابی اینکه چقدر به هدف انقلاب نزدیک شده ایم، کار مشکلی است چرا که باید همه معیارها را در دست داشت و همه مسائل داخلی و خارجی و بین المللی را باهم دید، آنچه مسلم است این است که این هدف انقلاب که معمار آن آن را بیان کرده است همان هدف خلقت همه انسانهاست و این نشان می دهد که مبانی انقلاب ما یک مبنای فطری و دقیق بوده است؛ هدف اصلی از خلقت معرفت الله است چنانچه خداوند متعال در قرآن میفرماید:{ وما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون } و در تفسیرش فرمودند «أی لیعرفون» یعنی جنّ و إنس برای رسیدن به مرحله خاصی از معرفت الله خلق شده اند و اینکه حکومت، هدف اصلی نیست و زمینه را برای انسان شدن انسان فراهم میکند یک مطلب دقیقی است که رهبر انقلاب آن را بیان فرمودند؛ چرا که ما بناست خلیفة الله بشویم و إلّا اگر حکومت اسلامی داشته باشیم و خودمان تربیت شده نباشیم ولو به رفاه ظاهری هم برسیم این کار اسلامی نیست این را همه بلدند، ما مگر چقدر در این دنیا زندگی می کنیم که فقط به اینجا برسیم یا بخواهیم حکومت دنیایی محض تشکیل دهیم، ما باید در زندگی ابدی آخرتی قرار بگیریم از این جهت هیچ اختیاری نداریم و همه باید ازاین دنیا دل ببریم. لذا این فرمایش حضرت آقا دقیق و منطبق براصول دینی ماست.
بعد از انقلاب اسلامی بخاطر اینکه رهبر انقلاب یک مسلمان جامع بود، یک فقیه که بلحاظ حیث انسان شناسی اسلامی همه چیز فهم بود، یک عارف کامل و یک فیلسوف و فقیه و اصولی و سیاست مدار بزرگ بود، او دنبال این بود که جامعهای بسازد که ما انسان بالفعل بشویم، همه انسان بالقوه هستند ولی انسان بالفعل شدن در سایه تبعیت از احکام دین الهی ممکن است، آن مرد الهی میفرمود شاه باید برود و رفت، او میفرمود که آمریکا را ذلیل میکنیم و کرد ولی هدف اصلی او رشد انسانها و تعالی آنها بود که انسانها به آن مدارج برسند ولی اینکه چقدر جلو رفتیم نمی توان به این راحتی تخمین زد ولی امیدواریم که فضای مناسبی برای این مسائل اصیل اسلامی بوجود بیاید.
* بحث عدالت در مورد شرایط مرجع تقلید و ولی فقیه، مطرح است، حضرت امام ره و آیت الله العظمی بهجت مستندا به حدیثی که شرایط فقیه را بیان می کند معتقدند که فقیه نباید اهل هوای نفس باشد و یک شرایط ویژهای برای اجتهاد تعریف کرده اند، نظر سائر اهل معنا دراینباره و در مورد تحقق این شرط درباره رهبر انقلاب اسلامی چیست؟
اینکه کسی که جامعه را اداره میکند باید «صائنا لنفسه» باشد یعنی خود نگه دار باشد و«مخالفا لهواه» یعنی با هوای نفس خود مخالفت کند و «مطیعا لامر مولاه» و مطیع امر خدا و پیامبر اکرم اهل بیت علیهم السلام باشد، از مسلمات در روایات میباشد هر چند که یکی از فقهای معاصر اشکال سندی به این روایت کرده است ولی برای بقیه امر ثابتی است و اینکه فقیه باید عادل باشد اینهم باز از مسائل اجماعی بین فقها و عرفاست ولی باید توجه داشت که عدالت هر مسئولی باید در حیطه مسئولیت او بررسی شود و این مسئولیتها متفاوت است و یک وقت عدالت برای امام جماعت تعریف می شود و یک وقت برای قاضی، یک وقت امام جمعه و یک وقت برای مرجع تقلید و ولی فقیه مطرح است و یک عدالتی نیز امام معصوم دارد که مخصوص چهارده معصوم علیهم السلام است.
یعنی ممکن است کسی بگوید که کسی باید ولی فقیه باشد که عارف و فیلسوف و متکلم و هنرمند و سیاس و دکتر و مهندس و نقاش و .. باشد این توقع زیادی است و همه این علوم در انسان غیر معصوم جمع نمی شود.
ولی فقیه باید تعهد و زهد نسبت به دنیا داشته باشد، تخصص در امور سیاسی و اداری داشته باشد و در مسائل معنوی هم هرچه بیشتر وپیش رو تر بهتر است و آثار بیشتری برای جامعه دارد ولی اینکه حتما عارف کامل به معنی خاص عرفانی آن باشد، اینطوری نیست و چنین شرطی وجود ندارد و معمولا هم پیش نمی آید البته شرایط فعلی ما اقتضا کرده که درجات خوبی از معرفت در رهبر انقلاب وجود دارد که بزرگان معرفت به آن اذعان دارند وبرای جوانها این مساله مغتنم است.
یک وقت آیت الله پهلوانی را به محضر حضرت آقا برده بودند و ایشان نصف روزی پیش آقا بودند و بعد که برگشتند ایشان تعبیری داشتند که نشان داد که چقدر ایشان به زاهد بودن اعتقاد دارند و گفتند : آقای خامنه ای همان طلبه زمان طلبگی است و هیچ فرقی نکرده، اینکه همان روحیه صاف و خالص و زاهدانه اوائل طلبگی در حاکم اسلامی وجود داشته باشد این است که باعث می شود تا بتواند روحیه سیاسی و حساسیت سیاسی و وفهم سیاسی صحیحی برای جامعه اسلامی داشته باشد.
* بحث بعدی در مورد ورود اساتید اخلاق در مسائل سیاسی است؛ برخی میگویند نباید اساتید اخلاق در سیاست ورود کنند و از آن طرف برخی نیز معتقدند اگر امام ره هم استاد خلاق و اهل معنا نبود، نمی توانست انقلاب کند. نظر شما در مورد این مساله چیست؟ واگر باید وارد شوند، چرا برخی بزرگان معرفت کمتر به مسائل سیاسی ورود داشته اند؟
اسلام دین جامع و کاملیست و هدف کلانی دارد تا انسان خلیفة الله بشود که لازمه اش توجه به همه ابعاد انسان است و انسان نیازهایی دارد که تحت تاثیر سیاست برآورده میشود، اینکه یک نفر گوشهای بخزد و نداند که جباران در عالم چه میکنند و مظلومان در اقصی نقاط دنیا چه میکشند و سیاست مداران کدامشان منطبق با دین است و کدامشان دنبال از بین بردن دین است؛ این شخص بوئی از اسلام نبرده است
اصل عرفان از اسلام است، اصل سیاست هم از اسلام است، اسلام یک دین سیاسی است در عین حال کاملا عرفانی است، پس ذات این دو از هم جدا نیست؛ منتها باید در نظر گرفت که افراد توانائی هاشان متفاوت است یک وقت یک پیرمردی است اهل معرفت است ولی قدرت ورود به سیاست را ندارد ولی این به معنی جدایی عرفان اسلامی از سیاست نیست اگر بنظر او عرفان به گوشه ای آرام گرفتن بود که اجازه نمی داد اهل سیاست به دیدن او بیایند چون می گفت من مبنای شما را قبول ندارم و در ضمن اینکه برخی اهل معرفت در مسائل سیاسی وارد هستند و موثرند و برخی دیگر هم برای سیاست مداران اسلامی دعا می کنند، اینکه اهل حکومت مورد دعای یک عارف کامل باشند خودش یک فعل سیاسی است، یا ممکن است عارفی اهل سیاست را تربیت کند مثل آیت الله پهلوانی که بزرگان کشوری و لشگری مخصوصا سران نظامی کشورمیآمدند و ایشان موعظه وتربیت میکردند و اگر نبود که سران نظامی ما اهل معنا بودند مقابل داعش و آمریکا نمی توانستند مقاومت کنند، لذا اگر این بزرگان معرفت به سیاست کار نداشتند، میگفتند شما اهل سیاست اصلا نیایید و فقط افرادی بیایند که میخواهند کنج خانه بشینند.
مولا علی علیه السلام اول عارف عالم بعد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است و در عین حال بزرگترین سیاست مدار تاریخ است.
پس نتیجه می گیریم هرکس به وسع خودش چنین است مرحوم آیت الله پهلوانی به جد به سیاست نظر داشت و سیاستمدارن را رصد می کردند و نظرشان این بود که سیاست مداران باید زاهد باشند تا دولت اسلامی سرپا باشد و لذا از برخی افراد که مسئولین را به تجمل گرائی و مبانی لیبرالیسم سوق می دادند ازهمان اول بسیار ناراحت بودند.
* همیشه سوال آخر ما در مورد امام زمان عج میباشد؛ به نظر شما آیا ظهوریک امر خیالی است که هیچ کس حق ندارد در مورد آن نظر دهد یا قاعده مند است، اگر ظهور قاعده مند است قواعد ظهور چیست؟ واینکه تحقق فقه سیاسی اسلام مقدمه تحقق تمدن نوین اسلامی و حکومت بین المللی و جهانی امام زمان عج می باشد را تا چه حد قبول دارید؟
اگر قرار بود ظهور امام زمان عج بدون قاعده بود که این همه وقت خلق الله را رها نمی کردند، اما اینکه دقیقا احاطه کامل و ریاضی وار به چیستی همه علل ظهور داشته باشیم هم مطلب قابل قبولی نیست چون اوست که بر ما محیط است، ما باید تکلیف خود را بدانیم بی شک زهد وتقوا و مجاهده و تلاش وظیفه ماست ولی اینکه غایت حکومت اسلامی چیست و کجا می رود، ما نمی دانیم و اطلاعی نداریم.
بهترین برنامه برای تحقق آن مهم فرایندیست که رهبری مطرح کرده اند که اول انقلاب اسلامی داشتیم علیه ظلم قیام کردند و نظام را سرنگون کردیم و بعد وظیفه ما تشکیل نظام اسلامی بود که انجام شد و بعد بحث دولت اسلامی و بعد جامعه اسلامی است و بعد تمدن اسلامی، تمدن اسلامی آن چهره جهانی و فراگیر اسلام است؛ ولی اینها زمانبراست کی به کدام می رسیم بستگی دارد به تلاش و اخلاص مسلمانان جهان. ما فعلا در شرایط تشکیل حکومت اسلامی هستیم و متاسفانه سالیان متمادی است که درجا میزنیم، چون این حلقه کاملا به رفتار کارگزاران و دولت مردان از صدر تا ذیل مربوط است وهرچه اخلاق و رفتار کارگزاران اسلامی تر بشود ما به سمت دولت اسلامی میرویم
ما در سایه دولت اسلامی قوانینمان اسلامی خواهد شد از رشوه و دروغ و ربا و فاصله طبقاتی و سیستم لیبرال فاصله خواهیم گرفت، از ذلت و تسلیم در برابر دشمن و ترس از دشمنان خدا فاصله خواهیم گرفت و دولت اسلامی رنگ و روی خود را پیدا خواهد کرد، این کی اتفاق می افتد وقتی که کسانی که دخیل در حکومت ودولت اسلامی هستند این خصوصیات را داشته باشند.
اگر رئیس دولت اسلامی اهل عزت بود و مقابل دشمن ایستاد اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود به سمت دولت اسلامی می رویم وإلا اگر رئیس دولت اسلامی پول پرست بود برای پست خودش حاضر بود هرکاری کند هر حرفی بزند و از دشمن بترسد، عقب گرد خواهیم داشت و از دولت اسلامی دور می شویم اگر میل به کاخ و اشرافی گری داشت ما از دولت اسلامی دور میشویم و ما تا دولت اسلامی تشکیل ندهیم به سمت جامعه اسلامی و تمدن اسلامی رفتن خواب و خیال است و اگر به مناسبتی در هر مرحله تبدیلاتی در این روند پیش آمد عیبی ندارد ما هرجا که قدرت داریم عدالت و اسلام را آنجا تقویت کنیم، در هر مرحله میانه ای ممکن است مساله دیگری نیز ایجاد شود، اشکالی ندارد، ولی فعلا وظیفه سیاسی همه ما تلاش برای ایجاد دولت اسلامی است تا ما به آنجا برسیم که اسلام فراگیر شود، چرا که وقتی حضرت ولیعصر عج ظهور میکنند با خطاب «یا اهل العالم» می آیند، پس باید به دنبال فراگیر شدن دین برویم ولی مدعی نیستیم که حتما میتوانیم همه را تحقق ببخشیم اگر می توانستیم که امام زمان عج نمی خواست بیایند ولی ماهم وظیفهای داریم تا حد توان برای مقدمه سازی آن حکومت مهدوی تلاش کنیم.
* گفتگوی پرباری بود،ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
إن شا الله که موفق باشید.
تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده